مانیمانی، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

عشق مامان و بابا::: مانی

قدم 16

سلام به بهترین نی نی دنیا مانی جونم احوال شما؟ خوبی؟ خوشی؟ خوش میگذره؟ مانی جونم اون هفته هفته پر تحرکی بود. اول از همه اینکه آزمایش قند خون دادم و قندم بالا بود. عصبانی نشیا مامانی. باور کن رعایت کامل کردم. ولی نمیدونم چرا بالا بود چهارشنبه با خاله راحله و بابایی رفتیم سونوگرافی. وزن شما شده 2200 گرم. و خدا رو شکر برگشتی به حالت اصلیت یعنی اینجوری سرپا دیگه نیستی. همه چیت عالی بود. امروزم با اجازت با خاله ریحانه رفتیم دکتر(همیشه با مامان جون میریم ولی امروز مامان جون سرما خورد خاله ریحانه سرکار نرفت با ما اومد بیمارستان) صدای قلب نازنینتو شنیدیم مامانی. ولی دکتر گفت قندت بالاست. ولی بازم دقیق نگفت...
30 آذر 1392

قدم 15

سلام به مانی قشنگ خودم. مانی جونم هر روز که میگذره به دیدنت نزدیک تر میشیم. بعضی وقتا فکر میکنم به بودنت تو شیمکم عادت کردما. به تکون خوردنات و ورجه وورجه کردنات. ولی بی صبرانه منتظر اومدنت هستیم. دوستت دارم مامانی قشنگم ...
26 آذر 1392

قدم 14

سلام به پسر قشنگتر از ماهم. مانی جونم خوبی ؟؟؟؟   پسر قشنگم دیشب خوابتو دیدم. خواب دیدم به دنیا اومدی منم برای اولین بار میخوام جاتو عوض کنم. وای نمیدونی با چه وضعی. بلد نبودم اصلا با خاله ریحانه دوتایی. الهی بگردم انقده ناز بودیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی   شنبه رفتم دکتر. برام دوباره آزمایش قند خون نوشتو با سونوگرافی. حالا قرار شد هفته دیگه برم تا روی ماهتو ببینم. دکتر بهم نمیگه کی میای پیشمون بسته به آزمایشم داره. ولی بدون خیلی خیلی چشم انتظارتیم مامانم ...
19 آذر 1392

قدم 1+12

سلام به  مانی پسر خوشگل مامان. الهی قربونت برم. ببخشید که نتونستم بیام برات بنویسم. این چند وقت یه کم ناخوشم. هم نگرانی هم اضطراب هم استرس هم درد. اول که کم خونی گرفتم کم خونیم خوب شد قند گرفتم الانم قندم خوب شده فکر کنم دوباره کم خونیم شروع شده چون همش بی حال و حوصله و پرخواب شدم سرمم درد میکنه. ولی اشکال نداره مامانی. همه اینا رو برات تحمل میکنم تا یک ماه دیگه بیای پیشمون. مامان جونم دوستت داریم ...
12 آذر 1392

قدم 12

سلام به زندگیه بابا و مامان   خوبی عزیزم؟؟؟ مامانی جونم شنبه با مامان جون رفتیم دکتر. صدای قلب قشنگتو شنیدم. الهی فدات شم انگاری قصد داری زودتر بیای پیش ما. آخه دکتر گفت بخاطر قند که دارم یه چند روزی زودتر باید بدنیا بیای تا خدای نکرده اتفاقی برای تو نیوفته . شما هر زمانی که دوست داری بیا پیشمون قدمت رو چشامونه . همه دیگه داره طاقتشون تموم میشه تا روی ماهتو ببینن ...
4 آذر 1392
1